مدت زیادی بود که آپ نکرده بودم و منتظر بودم آلیس خانوم بیاد و حرفی بزنه ولی همچین سرش شلوغه طفلک که وقت نمیکنه بیاد و آپدیت کنه که! به همین خاطر بازم من اومدم و این دفتر خاطراتمون باز کردم و تا اونجایی که یادم باشه اتفاقات این دو ماه رو مینویسم.

یکی از اتفاقات جذاب و به یادموندی و شیرین و خاطره انگیز و اینا، اومدن آلیس به خونه ی ما بود. اون روز خونواده ی من به یه مسافرت یه روزه رفته بودن و منم تو خونه تنها بودم. این بهترین فرصت بود که آلیس بیاد و باهمدیگه یه روز کامل رو خوش بگذرونیم. بعد از کلی حرف زدن و مذاکره آلیس خانوم اومد. کلی واسه اون روز برنامه داشتیم. میخواستیم باهمدیگه کیک درست کنیم و کارتون ببینیم و آهنگ گوش کنیم و دوتایی برقصیم. ولی تموم برنامه هامون شد بوس و بغل. انقدر تشنه ی هم بودیم که سیر نمیشدیم و از بغل همدیگه نمیتونستیم دل بکنیم. اونقدر غرق همدیگه شده بودیم که گذشت زمان رو حس نمیکردیم. همیشه وقتی خیلی به آدم خوش میگذره زمان هم خیلی زود میگذره. آلیس نازترین و زیباترین و دوست داشتنی ترین دختریه که تا به حال دیدم و این زیبایی رو اون روز بیشتر هم درک کردم... خلاصه اینکه نه کارتون دیدیم و نه کیک پختیم و نه دوتایی رقصیدیم. وقتی هم که آلیس میخواست برقصه همش بغلش میکردم و نمیذاشتم برقصه. زمان به سرعت گذشت و اون روز تبدیل به یه خاطره ی شیرین واسه هردومون شد.

برای رسیدن به آلیس چندین گام اساسی لازم دارم. 1- تموم شدن درسم. 2- گرفتن گواهینمامه و خریدن ماشین. 3- رفتن به سر کار. 4- خریدن خونه.

اواسط مرداد ماه تصمیم گرفتم برای رسیدن به اون اهداف اولین گام رو بردارم و با گرفتن گواهینامه ماشین بگیرم. هر چند قدم خیلی کوچیکیه ولی میتونه یه نقطه ی شروع واسه رسیدن به بقیه ی اهداف باشه. از این رو رفتم با دلی خوش و لبی خندان در یک آموزشگاه رانندگی ثبت نام کردم. روی تابلوی آموزشگاه نوشته بود در 20 روز میشه گواهینامه رو گرفت. منم با کلی امید و اعتماد به نفس دوره ی آموزشی رو شروع کردم. خلاصه ی مطلب اینکه الان 1 ماه و نیم از اون روز گذشته و من اندر خم یک کوچه هستم که کی این امتحان رانندگی رو میتونم قبول شم. امیدوارم قبل از تموم شدن درسم، گواهینمامم رو بتونم بگیرم حداقل!! D:

این تابستون نه من و نه آلیس خانوم هیچ جا واسه مسافرت نرفتیم و حسابی دلمون لک زده واسه یه سفر دوتایی. 1 روزه هم باشه قبوله. واسه همین داریم برنامه ریزی میکنیم واسه رفتن به تهران و 1 روز باهم بودن و 1 روز سفر دوتایی مثل ماه عسل های گذشتمون. بهونه های لازم رو داریم جور میکنیم تا خونواده هامون راضی شن که بریم تهران.

پست بعدی سفرنامه ی این مسافرت 1 روزه خواهد بود و اگه تو رانندگی قبول شده باشم، مژده ی قبولیم رو خواهم داد.