پاییز هم اومد و رفت!
من خودمم باورم نمیشه که 3 ماه پاییز به این سرعت اومد و رفت، دقیقا به یه چشم به هم زدن. امشب شب یلداست و منم عاشق شب های یلدا هستم. حس خوبی دارم تو شب یلدا. این دومین شب یلداییه که من و آلیس با فکر و خیال هم داریم سپری میکنیم، سومین شب یلدا یعنی سال دیگه، باهمدیگه و کنار هم هستیم. از فردا هم زمستون شروع میشه، زمستون واسه من فصلیه پر از فعالیت و دویدن و رسیدن، امیدوارم زمستون امسال بتونم تو درسم و پیدا کردن یه کار خوب موفق باشم و با خیال راحت برم سراغ آلیس و دستش رو بگیرم و بذارم تو دست خودم!
و اما اتفاقاتی که تو پاییز افتاده...
چند روز بعد از نوشتن پست قبلیم که نگران گواهینامه ی رانندگی بودم، به طرز شگفت انگیزی تو امتحان رانندگی قبول شدم و یکی دو هفته بعدش هم یک عدد اتول خریداری کردم و موفق شدم اولین قدم رو برای رسیدن به آلیس بردارم. حالا اگه تو خواستگاری بابای آلیس بپرسه که آقا داماد ماشین داره یا نه؟ با خیال راحت و لبی خندان میگم بعله!!!
قدم بعدی که در عرض اولین ماه زمستون برداشته خواهد شد، تموم شدن درسم خواهد بود. دی ماه امتحاناتم رو تموم میکنم و به سلامتی مدرکم رو میگیرم و میفتم دنبال یه کار درست و حسابی. امسال کنکور ارشد رو به صورت آزمایشی شرکت میکنم که ببینم چه جوریاست ولی سال دیگه به صورت جدی و بعدشم بازم دانشجو میشم، البته دانشجویی با 3 تا بچه!! (اگه آلیس اینو بخونه میگه: نه خی رممممممممممم!!)
این ترم دانشگاه هم خیلی سریع و ماشین وار گذشت، چون برخلاف ترمای پیش آلیس همکلاسیم نبود و زیاد حال نداد این ترم!! البته ای کاش که آلیس تو این امتحانات هم دست ما رو بگیره که این یه قدم رو دوتایی بگذرونیم!
پاییز قرار بود من و آلیس دوباره یه سر بریم تهران و یه ماه عسل یه روزه داشته باشیم (همون روز عسل) ولی به علت برخی مشکلات موجود این امر میسر نشد، من که هر طور شده زمستون باید یه سر برم یه چیزایی بخرم و بیام، ببینم میتونم دست آلیس رو هم بگیرم و به زور ببرمش یا نه!
از اونجایی که پاییز خیلی با سرعت گذشت، اتفاقات ریزی هم که افتاد مثل برق و باد بدون تاثیر چندانی تو زندگیمون اومدن و رفتن و منم اشاره ای بهشون نمیکنم، فقط آخرین کاری که من و آلیس انجام دادیم و خیلی بامزه و خنده دار بود رو برای اینکه بعدا دوباره بخونیم و. بخندیم، در ادامه ی مطلب به صورت خصوصی مینویسم!
ولی قبلش:
شب یلدا مبارک!