بالاخره مال هم شدیم...
بزرگترین سورپرایزی که میشد تو این وبلاگ نوشته بشه همین عنوانی بود که واسه این پست انتخاب کردم!! سورپرایزی که شنیدنش واسه خودمون هم هیجان انگیز و باورش سخته!!! هورااااااااااااااا!!!
شنیدین که میگن هرچقدر بیشتر صبر کنی همونقدر هم خیر میبینی! ما بیشتر از 2 سال صبر کردیم و بالاخره این 2 سال صبر طولانی و سخت نتیجه داد و بهمدیگه رسیدیم. ازدواج واسه ما یکی از بزرگترین آرزوها بود که این آرزو به واقعیت پیوست. تو این 2 سال به خوبی همدیگه رو شناختیم و فهمیدیم که تو خیلی از چیزا تفاهم داریم و جوری هستیم که واقعا انگار واسه همدیگه ساخته شدیم. عشقمون هرروز با شناخت بیشتر، زیادتر شد و تحمل دوری سختر. ولی این سختی نهایتش این وصال بود. عشق رویاییمون با این ازدواج ابدی شد و پایدار.
تو این مدتی که وبلاگ رو آپ نمیکردیم مشغول انجام کارای قبل عقد و بعد از عقد بودیم و میخواستیم با این سورپرایز اولین پست بعد از عقدمون رو بنویسیم. ازدواج به نظر من بهترین و شیرینترین لحظه ی زندگی آدمه. مخصوصا ازدواجی که با یه عشق فوق العاده و با شرایط مطلوب و آمادگی کامل توام بوده باشه. ازدواج یه مرز جدیده که زندگی مجردی پشت این مرز و زندگی جدید جلوی این مرز قرار میگیره و آغاز میشه. واسه من زندگی پشت این مرز اصلا قابل مقایسه با این طرف نیست. گرچه این 2 سالی که باهم بودیم خیلی خیلی فوق العاده بود و شیرین ولی بعد از عقد عشقمون و دوست داشتمون و محبتمون نسبت بهمدیگه چند صد برابر شده و اصلا قابل مقایسه با روزای قبل از عقد نیست. شاید دلیلش اینه که دیگه خیالمون راحت شده که مال همدیگه هستیم و قراره تا آخرین لحظه ی زندگیمون در کنار هم باشیم و باهم و برای هم زندگی کنیم. حالا آلیس نیمی از وجود منه که بیشتر از نیمه ی دیگه ی خودم دوسش دارم و واسه خوشحال و خوشبخت بودنش حاضرم هر کاری بکنم. شادترین روزهای زندگی حالا تازه انگار شروع شدن و قراره شادتر و شیرینتر هم بشن. حالا امیدوارم همه ی دختر و پسرهایی که عاشقانه همدیگه رو دوست دارن و هنوز بهم نرسیدن، زودتر بهم برسن و روزای قشنگ باهم بودن رو تجربه کنن...
* خاطره ی لحظه به لحظه ی عقدمون از ابتداش تو این صفحه موجوده>> عقدنامه