آره خوب. من شاید وقتی کسی باعث میشه آلیس ازم جدا بشه - حتی واسه چند لحظه - ازش ناراحت شم و یه چیزی هم پشت سرش بگم ولی... ولی تو این 9 ماهی که باهم بودیم یه بار نشده به آلیس توهین کنم یا بد و بیراه بهش بگم یا فحشش بدم چون عشقم بوده. ولی آلیس چی؟ خودش که میگه مثبته ولی تا تقی به توقی میخوره به من القابی رو میگه که منفی ترین آدم ها هم به همدیگه نمیگن...! دست خودش هم نیست و بعدش پشیمون میشه! مثبت آلیسه یا منی که به عشقم حتی دوست ندارم اخم کنم تا ناراحت نشه؟
درسته من آدم اجتماعی نیستم و دوست ندارم به غیر از عشقم با کس دیگه ای باشم ولی این دلیل منفی بودن من نیست. آلیس برعکسه منه! دوست داره با هر کس دیگه ای باشه جز من. دوست داره همه رو دوست داشته باشه ولی منو نمیتونه به اندازه ی بقیه دوست داشته باشه.
حالا مقایسه کنین کی منفی تره؟ منی که به جز آلیس نمیتونم با کسی حرف بزنم و نمیخوام آلیس رو ناراحت کنم و به جز آلیس نمیخوام با کس دیگه ای حتی واسه چند دقیقه قدم بزنم، منی که به جز آلیس نمیخوام کسی رو دوست داشته باشم یا آلیسی که با همه مهربونه جز عشقش!! آلیسی که با همه دوست داره باشه جز عشقش!
تا حالا کسی دختری رو دیده که از حرف زدن عشقش با بقیه ی دخترا و گرم گرفتن با اونا خوشحال شه؟ مطئنم اگه من کسی بودم که با بقیه ی دخترا هم حرف میزدم و بحث میکردم و گرم میگرفتم بازم آلیس بهونه ای داشت و این بار بهونش این بود که چرا من با بقیه ی دخترا حرف میزنم!
نکته ی دیگه اینکه بچه های کلاس ما همینجوری هم از هم خوششون نمیاد و این دلیل ساکت بودن کلاس ماست. بعدش هم من به جز آلیس با هیچ کدوم از بچه های کلاس رابطه ای ندارم و با تعدادیشون هم کلا" اختلاف دارم و اونا به خون من تشنه ان! حالا تصور کنین یه روز صبح در کلاس رو باز کنم در حالیکه نیشم بازه و با همه سلام علیک و احوال پرسی میکنم! اون موقع فکر کنم به سلامت عقلی من شک کنن همگی!!!
من آدم درس نخونی نیستم و تنبل هم نیستم ولی این درسا رو دوست ندارم. ترجیح میدم شب امتحان درسم رو بخونم و اون درس رو پاس کنم و در نهایت مدرکم رو بگیرم و برم سراغ کارایی که دوست دارم. آلیس درسش رو میخونه چون آینده اش همین درسان. چون زبان انگلیسی جزئی از آینده ی اونه و باید هم بخونه و من هیچ موقع بهش نگفتم نخون یا مسخره اش نکردم. این هفته که پیشنهاد درس خوندن بهش دادم، خودش حل کردن مجله ی جدول رو به درس ترجیح داد. این درس هایی که داریم به درد عمشون میخوره چون هیچ کاربردی ندارن! یه آدم باهوش این چیزا رو درک میکنه! در مورد داشتن تحصیلات هم، مطمئن هستم تا دکترا پیش خواهم رفت! آدما واسه موفق بودن لازم نیست از صبح تا شب درس بخونن!! با همین وضعیتی که درس میخونم هم از خیلیا جلوتر میزنم!
من دشمن خونی آدما نیستم! فقط از آدمای اخمو و بداخلاق و ترشرو بدم میاد! من شاید بیشتر از بقیه به آدما کمک میکنم! آلیس خودش هم میدونه اینو که اگه کسی کمکی ازم بخواد با جون و دل بهش کمک میکنم! هیچ کس رو از خودم نمیرنجونم و اگه کسی سوالی ازم بپرسه با لبخند جوابش رو میدم! آلیس خانوم من دشمن آدمام یا تو؟ تویی که دوست نداری به کسی کمک کنم چی؟ اگه یکی از بچه های کلاس یا غریبه ازم چیزی بخواد، آلیس میگه لازم نکرده و ...! تنها ویژگی که من رو از آدما دلزده میکنه بداخلاقی و اخمو بودن اوناست و بس!
تو دنیا ترجیح میدم به جای اینکه عاشق همه باشم، عاشق یکی باشم و همین که اونم منو دوست داشته باشه، واسم کافیه! به خاطر این ویژگی، اگه به آلیس یه جمله ی خاصی گفته باشم، امکان نداره اون جمله رو حتی به عزیزترین فامیلم بگم! اگه تو اس ام اسی شکلک بوسه به آلیس میفرستم، امکان نداره تا ابد واسه کسی شکلک بوسه بفرستم حتی واسه عزیزترین فامیل یا آشنا یا دوستم! ولی آلیس... اکثر حرفایی که با من میزنه با بقیه هم میزنه، لحن حرف زدنش با من با بقیه هم یکیه، اگه بهم یه جمله ی بامزه یا محبت آمیز بگه به بقیه هم اونا رو میگه...
من با آدمایی که خوش اخلاق و مهربون باشن و مثبت باشن خوب هستم و دوسشون دارم! ولی دوست داشتن داریم تا دوست داشتن! اونطور که من آلیس رو دوست دارم نمیتونم کسی رو دوست داشته باشم! ولی آلیس انگار همه رو به یه اندازه دوست داره، یا شایدم بقیه رو بیشتر از من! مثلا اون روز منو به خاطر اینکه بیسکویت دوستش رو شکستم، اونقدر دعوا کرد و بازم القاب زشت روم گذاشت که اصلا باورم نمیشه این آلیسه که داره باهام اینجوری حرف میزنه.
من نمیگم که با دوستتات نباش یا نرو باهاشون! خودم هم میدونم که آدما نیاز دارن که با بقیه هم رابطه داشته باشن و تو اجتماع باشن! من اصلا ناراحت نشدم که تو با دوستتات رفتی و درس خوندی! ولی طرز رفتارت جوری بود که ناراحتم کرد! اینکه من وسط حیاط تنها واستاده باشم و تو دقیقا جلوی چشمای من بری پیش اونا و جوری باهام رفتار کنی که بقیه فکر کنن باهام قهر کردی و تنهام گذاشتی! اینکه بغض رو تو چشام ببینی ولی به خاطر دوستتات منو بذاری و بری! اینکه بدونی تا ساعت 3.30 تنها هستم و بدون تو تنهایی واسم جهنمه ولی به خاطر دوستتات منو تنها بذاری و بری! اینکه ببینی جلوی چشات سرم رو پایین انداختم و از فرط غصه دارم میمیرم ولی تو به خاطر اینکه دوستات یه موقع فکر نکنن خیلی دوسم داری، اصلا نیای پیشم و بپرسی چه مرگت شده... تو به خاطر اینکه غرورت پیش دوستات از بین نره و بهشون ثابت کنی که زیاد واست مهم نیستم حتی نیومدی که حال زارم رو بپرسی و با خنده هایی که تا 10 متر اونورتر شنیده میشد منو تنها گذاشتی و رفتی! تو که قرار بود وقتی با دوستات باشی که باهم نیستیم ولی به حرفت عمل نکردی و تنهام گذاشتی! من خوشحال میشم که تو درس بخونی و با دوستتات اوقات خوشی رو داشته باشی ولی قبول کن که این طرز رفتار خیلی سنگدلانه بود! امیدوارم منطقی فکر کنی و همیشه حق رو به خودت ندی! من که تا به حال بهت نگفتم حق نداری با دوستات باشی ! اصلا تا به حال مجبورت نکردم کاری رو که دوست داری، انجام ندی!
آلیس، تنها چیزایی که من تو یه رابطه ی عاشقانه خواستم و میخوام فقط محبت بوده و احساس و احترام متقابل.................
پستی رو که نوشتی ببین! چند درصدش از خوبیای من بوده و چند درصدش از بدی های من؟ 90% فقط از من بد گفتی! حالا پست قبلی من رو ببین! چند درصدش از خوبیات بوده و چند درصدش از بدی هات؟؟!!!!
تنها چیزایی که تو یه رابطه واست مهمن، فقط درس خوندن و سلام علیک کردن با بقیه ی دختراست؟؟ تو دانشگاه خودمون رو ببین! پر هست از این پسرایی که درس خون هستن و معدلشون بالای 18 و با بقیه ی دخترا هم سلام و علیک و احوالپرسی میکنن! ولی بگرد و ببین چندتا دوست دختر دارن! چند تا نامزد دارن!!! ماهی چند تا نامزد عوض میکنن!!! ببین چقدر وفادار هستن!!! ببین چقدر احساس دارن و چقدر یه نفر میتونه واسشون مهم باشه!!!
فقط کمی وجدان لازمه و بس........................................
بعدا نوشت:
چرا وقتی 9 ماه باهم بودیم از صبح تا شب، هیچ چیز تکراری نبود و به یکباره زندگی نیازمند تنوع شد؟ آدما خیلی زود تکراری میشن و دل آدم رو میزنن ولی عشق قضیه اش جداست! اگه آدم عاشق یکی باشه، از بودن باهاش لذت میبره! حتی اگه 100 سال هم شب و روز باهاش باشه بازم همه چی تازه است و لذت بخش! آدم اگه عاشق کسی باشه دوست داره بیشتر و بیشتر باهاش باشه و این موضوع هرگز تکراری نمیشه!
بعدا نوشت 2:
بهتره که آدم آینده نگر باشه! الان تو دانشگاه هستیم و همکلاسی داریم و بقیه محتاج سلام دادن ما هستن و ما اگه بهشون سلام بدیم و حرف بزنیم یعنی خیلی مثبت هستیم و آدم باحالی هستیم و دوست داشتنی!!!!!!!!! ولی در آینده چی؟ فقط 2 نفر هستیم! اون موقع اگه من برم بیرون و راه به راه به بقیه سلام بدم و حرف بزنم و با دوستام برم بیرون و شبا بیام خونه و کلا آدم اجتماعی باشم چی؟ آیا اون موقع هم همین نظر رو خواهی داشت؟؟ اینا همش مقطعی هستن و زودگذر! دوران دانشگاه هم به زودی تموم میشه! کلاس فرانسه هم تموم میشه و فقط یک نفر واسه آدم باقی می مونه! اون موقع هست که آدم آرزو میکنه کاش عشقش اجتماعی نبود و فقط حواسش به اون بود! اینا تجربیاتیه که با خوندن و شنیدن داستان زندگی دیگران به دست اومده، بدون فکر از کنارشون رد نشو!