از ولنتاین تا عروسی!
آلیس جونم ولنتاینت مبارک...

آلیس جونم ولنتاینت مبارک...

الان اومدم اینجا یه قولی رو به خودم بدم!! میخام امشب بنویسمش و ورژن نهایی پروپوزالم رو واسه استاد بفرستم. که فردا بتونم بهش زنگ بزنم و بگم چرا پروپوزال منو که 4 روزه واسش فرستادم نمیخونه!!ا
اینطوری می تونم تا شنبه صبر کنم که یه نگاهی بهش بندازه و بعد برم تهران تا تو گروه مطرح شه!
دعا کنین کارام جور در بیاد و هفته ی بعد تصویب شه!! که بمونم و کارای آموزشی شو انجام بدم! والا خدا می دونه چی میشه!
چون دیگه می ره واسه اسفند درحالیکه فقط تا 30 بهمن فرصت داره!
خدایا کمکمون کن! همه مونو!
آمین!
با اینکه همش شد 2 روز ولی خیلییی دلم واسش تنگ شده بود!
ووجی مثل همیشه منو سورپرایز کرد! آخ جوونننن! با اینکه اصلا فکرشو نمی کردم! ولی واسم سوغاتی خریده بود!!!! آخه اصلا وقتی نداشت واسه ی این کار!
ولی واسم یه جعبه ی کوچولوی خاتم کاری شده ی قیمتی خریده بود که جواهرات آینده مو توش بذارم!! عزییییزممم! میدونه من عاشق طلا و جواهراتم!!!
شاید من آدم عجیبی باشم! ولی چشامو بستم و بوش که کردم و حس کردم که ازچه راه دوری اومده! یه لحظه احساس خوب مسافرت بهم دست داد! حس تازگی! انگار که خودم رفته بودم مسافرت!
خیلییی چسبید!
من عاشق سوغاتی ام!
روح آدمو تازه می کنه!
آخ جون!
مرسی وروجک!
آهان یادم رفت بگم گز هم اورده بود! اوهوووممم!!!
الهی شکر!
پ ن: فردا عکسشو میذارم!
کی میریم پاپایی؟؟؟ کی میریم اسکی؟ هوم؟ وروجک کی؟؟؟

درست یک ماه دیگه مونده!
تا آسودگی!
هنوز پروپوزالم رو ننوشتم! هنوز نوشتن مقاله م رو شروع هم نکردم!
این روزا خیلی سرمون شلوغه!!! و ما خستگی ناپذیریم
با اینکه! گاهی واقعاااا از ته دلم میخاستم که منم مثل بقیه, یعنی ما هم مثل بقیه گاهی جایی می رفتیم
گاهی احساس می کنم واقعا دیگه به اینجام رسیده
هنوز از تموم شدن امتحانات نیمچه نفسی نکشیده بودیم که پروپوزال نفسمو بریده
نمیذاره از کارا وشلوغیای قبل عروسی لذت ببرم
وروجک که بنده خدا هم سر کار رفته و هم امتحان داده وامتحانا تموم نشده رفته ماموریت
کلی کار انجام داده و 10 روز دهه ی فجر رو هم که بایدنمایشگاه کتاب باشه
من دیگه داره گریه م میگیره
ناشکری نمی کنم
از اینکه حداقل تو هوای وروجک نفس می کشم خیلی خوشحالم
ولی خب خیلی خسته ام
واسه همین. واسه اینکه تا 1 ماه دیگه که عروسیمونه و انشاالله میریم خونمون کارای عروسی خسته تر مون هم خواهد کرد, تصمیم گرفتیم که ماه عسل نریم بعد از عروسی و بجاش استراحت روحی و جسمی کنیم!
قراربود پس فردای عروسی به مدت 4 روز بریم کیش.
یعنی کار خوبی کردیم؟
آخه من وقتی عکس دوستامو تو مسافرت می بینم انقددددددد حسودیم میشه که نگو! پوکیدم آخه! تا کی دیگه؟
ولی عیب نداره!
وقتی این روزای سختو پرکار به سلامتی و خوبی و خوشی بگذره. اون وقت من می مونم و ووجی و یه2 نیا عشق و خوشی!!!! زندگی رنگی رنگی آبنباتی! با طعم شکلاتتتتت!!!
الهی شکر!