اول مهر ما مهد کودکیها!
دوست دارم زودتر بهمن و اسفند امسال بشه!!
عاشق خونمونم قبل از عید!
وقتی تازه رفتیم خونمون!
میخایم کلی بهش برسیم و هربار یه چیز جدیدد بهش اضافه کنیم!
تا اینکه دیگه لنگه ش پیدا نشه!
دوس دارم عید بریم مسافرت! دوس ندارم تازه رفتیم خونمون کلی مهمون بیاد واسم و من همش در حال پذیرایی باشم!
البته دوس دارم من برم عید دیدنیا! فقط 2 روز اول! بعدشم روز سوم خونه باشیم تا هرکی میخاد بیاد. بعدشم زودی بریم مسافرت!! J
میتونیم ماه عسلمونو بذاریم عید بریم! البته باید ببینیم بعد از ازدواج 1 هفته به وروجک مرخصی میدن یا نه!
خب رویا پردازی دیگه بسه!
خوابگاهمو تمدید کردم و با اینکه کلی تلاش کردم ولی بازم نفر پنجم اتاق شدم! هنوز تعمیرات 1 ساختمون تموم نشده و اجبارا اتاقا 5 نفره شدن! نفر پنجم که من باشم , نه تخت داره نه کمد نه قفسه کتاب و نه میز! هیچی!! همینجوری رو هوا!
بعد از کلی حرص خوردن و عرق ریختن سرانجام تونستم اتاقمو عوض کنم (چون سنواتی نبودم) و به طرز معجزه آسایی یه تخت پایین گیر اوردم!
اتاقمون و درمجموع خوابگاه تمیز و نونوار شده و دیگه از موکت های چرک و کثیف خبری نیست!
دنج و خلوته! ولی در عین حال تنهایی خیز!!
2 روز پیش با وروجک و مامانینا اومدیم تهران! و من رفتم دانشگاه!
امروز صبح اونا برگشتن و من موندم خونه ی مامان بزرگ ! وقتی خواب بودم ووجی یه دونه بوس کوچولو بهم داد و رفت! و چه خوب که من خواب بودم! والا گریه م می گرفت! :(
مامانی خیلیییی مهربون و پرانرژیه! و در عین حال تنها! واسه ی همینم عاشق اینه که من بمونم پیشش! ترم پیش خونه ش یه جای امنی بود برای فرار از تنهایی و درس خوندن!
تو تابستون حسابی به وجود مدام وروجک عادت کردم و واسه همینم تحمل هرجایی بدون وجود اون سخته! دايم در فرارم! از یه جایی به جای دیگه! ولی در حال حاضر فایده ای نداره!! فقط 1 چیزی می تونه نجاتش بده روحمو! اونم حضور وروجکه!!
و اما بگم از پروپوزال و پایان نامه م!
کسی که قرار بود و می خاستم راهنمام شه بعد از کلی مقدمه چینی گفتش که باید به نظر گروه احترام گذاشت و با اینکه از هرجور کمکی که از دستش بربیاد دریغ نخواهد کرد ولی نمی تونه (در ظاهر هم که شده) استاد راهنمام باشه!
باید برم پیش مدیر گروه تا ببینم کی رو قطعی میکنه به عنوان استاد راهنمام! تا شروع کنم به کار!
ایشاا... همونی بشه که بدک نیست و تعریفشو شنیدم! اگرچه فوق العاده سخت گیر و دارای زمان بندیه دقیقه! (حتی نیم روز تاخیر رو هم در هیچ زمینه ای نمی پذیره! هرگز هیچ برنامه ی ست شده ای رو کنسل نمی کنه و کارایی که خواسته رو بی هیچ کم و کسری درست همونجوری که خواسته تحویل می گیره). برای من کار کردن با یه همچین آدم دقیقی با اینکه خیلییییی سخت و استرس زا خواهد بود ( از اونجایی که من اصلا آدم دقیقی نیستم و همیشه دیقه 90 ی ام و همچنین کلا از استرس بدور) ولی خب میتونه عامل خوبی باشه واسه اینکه به موقع کارمو تموم کنم!!
میخام همه ی موضوع هایی رو که تو این مدت پیدا کردمو واسش بفرستم تا نظر ایشون رو هم بدونم! و ازش بخام که اونایی که مورد تاییدشه رو مشخص کنه! تا من باز راجع بهشون تحقیق کنم و ببینم کدوم رو می تونم انجام بدم!
امیدوارم با همین موضوع ها باهاش به توافق برسم تا دوباره مجبور نشم همه ی این مراحلو یه بار دیگه تکرار کنم!!
کاشکی میشد وروجک پیشم باشه! نمیدونم په حکمتیه بدون اون ذهنم و روحم پخش و پلاس و یه جا جمع نمیشه!!!!!
این وضعیت خیلیی بده! خیلییی!
امیدوارم همه ی اونایی که مثل مان همیشه ی همیشه پیش هم باشن!!!