هوراااا!!!!تابستون!!!
بالاخره این امتحانات هم تموم شدن و همونطور که واسه شروع تابستون روز شماری میکردیم، انتظارها به پایان رسید و تعطیلات تابستونی ما شروع شد.واسه این تابستون کلی برنامه ریزی کردیم.البته از اونجایی که آلیس جون خیلی بچه ی درسخونیه برنامه ریزیاش فقط شامل کلاسای درسی واسه ارشد و ایناست و احیانا فراگیری یک هنر رزمی چینی بزن بزن به نام کنگ فو
.و اما برنامه های تابستونی من که زیاد درسخون و اینا نیستم شامل باشگاه و استخر و رانندگی و مسافرت و حالا شاید بینشون یه کوچولو هم نیم نگاهی به کتابای ارشد انداختم
. من تابستون رو خیلی دوس دارم ولی یه بدی کوچولو داره و اونم اینه که مثل روزای دانشگاه نمیتونم با آلیس جونم باشم و کلی دلم براش تنگ میشه. آخه از بس تو این امتحانا و فرجه های قبلش باهم بودیم که بدجوری بهم عادت کردیم و حالا مجبوریم این ۳ ماه رو تحمل کنیم.البته میدونم که این ۳ ماه مثل برق و باد در یک چشم بهم زدن خواهند گذشت و بعدش دوباره هفته ای چند بار باهمیم. حالا پیش به سوی یه تابستون داغ و پرهیجان...............