امروز خیلی روز خوبی بود! از دیشب کلی ذوق و شوق داشتم و امروز صبح خیلی زود 10:44 از خواب بیدار شدم! مامانی ساعت 12:40 رسید و من تا ساعت 7 که وروجک اومد دنبالم اونجا بودم! با ووجی رفتیم بازار  و من اونجا یه نیم ست خیلیییی خوججل دیدم! که یه وقت اگه پول دستم اومد قراره برم انگشترشو که خیلی بهم می اومد بخرم!


آخجون آخجون فردا عروسی دختر دایی مامانمه و ما هم دعوتیم!  من شدیییید دلم عروسی می خواست!!


از طرف دیگه سدیییید تو فکرم! تو فکر فردا! فردایی دورتر!!!! حس می کنم کم کم استرس داره میاد سراغم! و من متفکر تر و متفکر تر می شم! مخصوصا با حرف وروجک! که هرچند مثل همیشه به جای تشویق جنبه ی تنبیه داشت ولی واقعیت داشت!!!!


ولی خب فک کنم این باعث نشه که فردا از عروسی لذت نبرم! برعکس فک کنم تاثیر مثبت هم داشته باشه و خیلی بیشتر هم بهم خوش بگذره! چون من همیشه عاشق این استرسا بودم!!


پس بیشتر بهش فک می کنم و فک می کنم!


مامانی چند روزی اینجاست و قراره برای اولین بار بیاد خونه ما! و من تصمیم دارم همه رو باهم یکی کنم و باهم دعوتشون کنم خونمون شام.


حالا به نظرتون چی درست کنم؟ 2 جور خوبه! یه چیزی که هم واسه داداش و زن داداش خوش اشتها م خوب باشه! و هم واسه ی مامانی که سنش بالاتره و چربیش هم یه کمکی بالاست!


من خودم فک می کنم شیوید باقالی پلو با مرغ* خوب باشه!! با شاید ماهی! و سوپ سفید مجلسی! ولی اینطوری خیلی سخته ها! 3 جور میشه و منم که تاااازه ه ه عروووس! :)) تازه گازمونم 4 شعله ست و به زور 3تا چیز روش جا شه! ماکروویو مونم که به خر خر افتاده نمی دونم چشه ماکروویوش کار نمی کنه!!

اگه غذای خوب و مجلسی و درعین حال آسون سراغ داشتین. یا اکه ایده ی مهمونی خوب بلدین بهم بگین خیلییی خوشحال میشم!

----------------------------------------

* غذای مورد علاقه ی من