سلام!

امروز تولدم بود و مثل همیشه خوش گذشت! هرچند ووجی از اینکه با وجود برادرزاده ی شیطونم تو مرکز توجه نبودم ناراضی بود ولی خوب بود و من راضیم!

مثل همیشه بهترین هدیه مال ووجی بود! یه دستبند نگین دار خوشگل!!! همون لحظه که دیدمش با اینکه اصلا قرار نبود ولی فکر کردم از اون چیزاییه که باید ووجی بهم هدیه بده و من مثل هدیه های دیگه ش سال ها عاشقش بمونم!

البته چند ماه پیش هم واسم یه تبلت خریده بود ولی چون نتونسته بود طاقت بیاره و زودی می خواست عکس العملمو ببینه تا تولدم دووم نیورد!!

از مامانم یه حلقه ی هولاهوپ که خودم میخاستم بخرم (از اون ژله ای ها) هدیه گرفتم و از داداشا پول و کلیپس و سرهمی بلوز دامن که خودم پسندیده بودم! مامان شوشو ی عزیزم هم یه کارت هدیه 100 تومنی هدیه داد که قراره بذارم رو پولام و انگشتری که دلم پیشش مونده رو بخرم!

چند روز پیشا با وروجک قاراشمیش شدیم! بعد از مدت ها خیلی غیر منتظره و برهم زننده آرامش بود! و من تمام عشق چند ساله مونو رو آب دیدم!

همه چی باهم دست به دست هم داده بود تا یه مشکل اساسی بسازه!

دوست ندارم راجع بهش خیلی حرف بزنم. نتیجه ش این بود که ووجی دوباره عشقش رو بهم ثابت کرد و این خیلییییی شیرین بود!!!! با اینکه کاری که واسه ثابت کردن عشقش میخواست انجام بده عملی نشد، ولی برگشتن دوباره ی حس آرامش و امنیت کنارش با خلوص نیتی که داشت لذت بخش بود! البته قراره تو چند ماه آینده عملی کنه! و من خیلی خوشحالم! هم واسه اون چیزه! و هم از اینکه دوباره بهش اعتماد دارم!

همیشه فکر می کردم همه چی اونقدر کامله که می ترسم یه طوری بشه یا یه چیزی منو از وروجک بگیره! و همیشه به خودم قول می دادم که تا جایی که میتونم به هیییچچچچ چیزی این اجازه رو ندم و همیشه با تمام وجود پیش هم بمونیم!

اتفاقات این چند وقت (که من ازش بی خبر بودم) باعث شده که بدونم زندگی ما هم در اوج کامل بودن دچار بالا و پایین میشه و مشکلات خاص خودش رو داره! و برای همیشه خوب بودنش باید تلاش کنیم! هر دومون!

ولی این منو نگران نمی کنه! چون می دونم ما از پسش بر میایم!

امروز که روز تولدم بود. با وروجک به همدیگه قول دادیم! قول دادیم که همیشه ی همیشه تا ابد به هم وفادار بمونیم و عاشق هم باشیم و همه چی رو باهم بسازیم! سعی کنیم همیشه تو آرامش زیاد و روتین زندگی یادمون باشه که چقد برای همدیگه مهمیم و تصور کنیم یک لحظه نداشتن همدیگه رو! یادمون باشه که اگه نکته ی منفی ای داریم به همدیگه گوش زد کنیم تا حل بشه و باهم همدیگه رو بسازیم!

شاید این اتفاقا یه دکمه ی ریفرشی بود که بدونیم رابطه مون بطور دیفالت کامل نیستو باید خودمون هواشو داشته باشیم!

این روزا ووجی درگیر پروپوزال و از گشنگی این ماه خسته س!

منم حرکت به سوی هدف بزرگم رو با قدم های کوچیک شروع کردم! باید همت کنم! قدم های زیادی پیش رو دارم که باید با قدرت بردارم!

پس فردا عیده!

عید همه مبارک!