پنجشنبه ی هفته ی گذشته آخرین امتحانمون رو دادیم و به سلامتی از دستشون راحت شدیم. البته من نمیدونم چند تا شو پاس کردم و چندتاشو نپاسیدم! ولی در مورد آلیس مطمئنم که همه رو به خوبی و خوشی پاس کرده، شاگرد اول کلاسمونه خوب! همین شاگرد اول بودنش هم منو کشته، هر غر میزنه میگه تو تنبلی و درس نمیخونی. ما تو هیچ زمینه ای با هم اختلاف نداریم و در اوج تفاهم به سر میبریم ولی این درس شده آینه ی دق واسه من! آخه یکی نیس به این آلیس بگه مگه درس همه ی زندگیه؟؟ دانشگاه که تموم شد نمیدونم بهونه ای واسه گیر دادن می مونه یا نه؟! بعدشم تو این مملکت اصلا به لیسانس و فوق لیسانس و معدل کار ندارن و باید پارتی داشته باشی یا خر پول باشی تا بتونی کار درست و حسابی هم داشته باشی! موفقیت تو زندگی به درس خوندن و خرخونی نیست، به عرضه داشتن و هوش و ذکاوت آدم بستگی داره که همرو با هم دارم دیگه.(اعتماد به نفس زیاد هم دارم البته!)

تو این امتحانات که واسه من پر از استرس بودن، آلیس خیلی جاها بهم کمک کرد و اگه کمک آلیس نبود(مخصوصا تو درس روش تحقیق) یه درس زاپاس دیگه به گردنم میفتاد!! تو همین تریبون از آلیس نهایت تشکر و قدردانی میکنم و امیدوارم بتونم تو عروسیش جبران کنم و اندکی بتونم براش بندری برقصم! خلاصه یه نصیحت به همتون بکنم: اگه دانشجو هستین و درس خوندنتون در حد حلزون دریاییه، یا عاشق نشین یا اگه عاشق میشین، عاشق یه دختر خرخون و شاگرد اول بشین تا اگه هیچیم نمیشین حداقل مشروط نشین! فقط معشوق شاگرد اول یه دردسری داره، اونم اینه که هی میخواد با روش های مختلف مثل کوبیدن کتاب تو سرتون، شما رو خرخون کنه مثل خودش!

* دایی جان استرالیایی آلیس، چند روزی مهمون آلیس اینا خواهند بود و واسه همین زیاد نمیتونیم همو ببینیم و آلیس باید مهمون داری بکنه و سرش با دختر دایی خارجکیش گرمه فعلا!

* امروز خیر سرمون باهم قرار گذاشتیم تا توی دانشگاه همو ببینیم! منم به هر روشی بود خودم رو به دانشگاه رسوندم ولی آلیسی نیافتم و کل دانشگاه رو زیر و رو کردم ولی اثری ازش نبود! خواستم بهش زنگ بزنم و بگم کجایی که یادم افتاد شارژ نداره این ایرانسل! بعد از ساعتی حیرانی و جست و جو، به شهر برگشتم و یه کارت شارژ ناقابل خریدم و خواستم شارژ کنم خطم رو که دیدم بـــــــله! ایرانسل بازم قاط زده و ارور میده همش! با اعصابی داغان و زبانی مملو از نفرین به ایرانسل به خونه برگشتم و اینجا رو آپ کردم!