منطق
وقتی به قول تو من به کسی بد و بیراه میگم، تو هم باید برگردی و چندتا بدتر از اون رو به خودم بگی؟ مگه منو مثلا دوست نداری؟؟ آدم به کسی که دوست داره هیچ موقع توهین نمیکنههه! تو میتونی خیلی آروم بهم بگی که این حرفارو نزن و دوست ندارم که این حرفا رو پشت سر دوستام بزنی، نه اینکه قهر کنی و چند تا هم به خودم بگی و تا عصر ترشرو باشی! تو که دیگه 22 سالته باید بدونی که با قهر و دعوا و بداخلاقی چیزی حل نمیشه و فقط با منطقی حرف زدنه که میشه اختلافات رو حل کرد! تو خودت هم بعضی موقع پشت سر بقیه حرف میزنی یا جملاتی مثل:"غلط کرده و ..." میگی! ولی تا حالا شده دعوات کنم؟ تاحالا شده قهر کنم؟ تاحالا شده یه بار بهت بگم:"غلط کردی"؟؟؟؟ ولی تو چرا! چند بار بدون اینکه بفهمی این حرف رو به من هم گفتی! من همیشه آروم بهت گفتم از این حرفا نزن و بعدش دستات رو گرفتم و دوباره با مهربونی تو چشات نگاه کردم! کاش یه کم! فقط یکمییی قدرشناس بودی!
من دوست داشتم بیشتر کنارت باشم و کنارم باشی چون تو رابطه هایی که دیده بودم، فهمیده بودم که دوری از هم چقدر سخته! خیلیا آرزوشونه فقط واسه یه روزم که شده عشقشون پیششون باشه! من میخواستم از لحظه لحظه ی روزایی که داریم استفاده کنیم و فکر میکردم تو از اینکه باهم باشیم خوشحال میشی و لذت میبری! فکر میکردم اگه همیشه باهات باشم و تو هم باهام باشی، رابطمون گرمتر میشه و روزای عاشقونه ای رو تجربه میکنیم! منم بعضی روزا دوست داشتم تنهایی رو تجربه کنم! دوست داشتم تنها برم بیرون! دوست داشتم برم و دوباره با دوستام آشتی کنم و باهاشون باشم! دوست داشتم تو خونه باشم و خیلی از کارام رو بکنم! ولی به قول تو دیگه دوران مجردی من به سر اومده بود! دیگه ما همدیگرو داشتیم! به خاطر عشقمون و به خاطر با هم بودنمون هرروز میومدم پیشت! و لذت هم میبردم از اینکه کنار تو هستم! از اینکه هرروز میتونم تو چشای خوشگلت نگاه کنم خوشحال بودم و همه چی رو فقط با تو دوست داشتم! ولی... ولی اصلا فکرشم نمیکردم تو اینجوری فکر کنی! فکر میکردم از اینکه هرروز باهمیم تو هم خوشحالی و لذت میبری! اصلا فکرشم نمیکردم تو دوست نداری همیشه ی همیشه باهم باشیم...! کاش بهم میگفتی! تو پست قبلی گفتم الان هم میگم: من فقط خوشحالی و راحتی تو رو میخواستم و میخوام، اصلا از اینکه پیش دوستات باشی ناراحت نمیشم! این حق توئه! حالا که حرفات رو گفتی، خیلی خوب شد و بهتر میتونم درکت کنم! کاش بهم میگفتی که دوست داری بعضی روزا پیش دوستات باشی! تو میتونی هر موقع که دوست داری با دوستات باشی! من حتی به خاطر اینکه راحتتر باشیم برنامه ی 4شنبه ام رو تغییر دادم و تو میتونی کل روز رو با دوستتات باشی! حتی روزای 5شنبه که نمیتونیم باهم باشیم هم با دوستتات باشی و درس بخونی! من نمیخوام تو رو محدود به خودم بکنم! آزادی حق آدماست و کسی نمیتونه این حق رو ازشون بگیره! شاید اینجوری بیشتر قدر همدیگه رو هم بدونیم! دوری و دوستی......
درسی که من دوست داشتم پزشکی بود ولی حالا که یه بار اشتباه کردم و نتونستم برم دنبال چیزی که میخوام مجبورم بین بد و بدتر یکی رو انتخاب کنم و کردم! ولی زبان رشته ی مورد علاقه ی من نیست! و از اونجایی که به هوش و حافظه ی خودم اعتماد کامل دارم، تابستون رو واسه آماده شدن واسه ارشد انتخاب کردم! فعلا همین درسای دانشگاه رو میخونم تا معدلم رو بالا ببرم!
اینکه میگم به مادیات بیشتر فکر میکنی واسه این نیست که میگی پولاتو کمتر خرج کن و ولخرجی نکن! واسه اینکه به جای حل کردن و بحث کردن راجع به این مشکلاتی که تابه حال راجع بهشون حرف نزده بودیم، از خونه و ماشین حرف میزنی! وقتی ما هنوز نامزد نشدیم و بیشتر از یک سال مونده تا نامزدیمون، خیلی زوده که دنبال خونه و ماشین باشیم! وقتیم که میگم خیالت راحت باشه، خونه و ماشین ایشاا... جور میشه قبول نمیکنی! اینجور موقع هاست که فکر میکنم خونه و ماشین بیشتر از یه زندگی عاشقانه واست مهمن و بیشتر به مادیات اهمیت میدی! خودم هم میدونم مادیات هم خیلی مهم هستن تو زندگی و اگه نباشن زندگی یه پایش کمه! ولی ما هنوز دانشجو هستیم و بعد از رفتن به سر کار، خونه و ماشین هم جور میشن! کار هم واسه من هست! نگران نباش! آدم تا وقتی جوونه دوست داره چیزایی که دوست داره رو بخره و اکثر جوونا از این ولخرجیا میکنن و طبیعی هست! مطمئنا تو دوست نداری من آدم خسیسی باشم! ولی باشه... سعی میکنم تا جایی که ممکنه ولخرجی نکنم و پولام رو جمع کنم!( حالا اون کارت منو میدی D: ؟)
همونطور که تو پست قبلی گفتم و انگار بهش توجه نکردی یا درست نخوندیش، من دشمن خونی آدما نیستم و فقط از آدمای اخمو و بداخلاق و ترشرو بیزارم! وگرنه آدمای مهربون و دوست داشتی هم کم نیستن و اونارو دوست دارم! ولی همه رو نمیتونم دوست داشته باشم! آدمای بداخلاق واسه من غیر قابل تحمل هستن و حتی نمیتونم چند ثانیه کنارشون واستم! تو خودت هم نمیتونی آدمای بداخلاق رو دوست داشته باشی، میتونی؟! ولی بازم چشم! دیگه پشت سر دوستات -حتی منفی ترینشون- حرف نمیزنم و راجع به کسی نظر نمیدم و سعی میکنم دیدم رو نسبت بهشون عوض کنم! اون موقع میخوام ببینم بازم بهونه ای پیدا می کنی یا نه!!!!!
سال های سال تنهایی بهترین دوست من بود! من هر موقع که بشه و هر موقع که اراده کنم میتونم تنها باشم و کارایی رو بکنم که دوست داشتم انجام بدم و وقت نکردم! پس 1 ساعت یا حتی 6 ساعت تنها موندن تو دانشگاه واسه من کاری نداره! می تونم برم کتابخونه و با دوستان دوران دبیرستانم درس بخونم، میتونم برم مرجع و کتابای علمی(!!!) یا کتابای جالب دیگه رو بخونم! میتونم برم تو فضای سبز دانشکده ی کشاورزی بیشینم و پام رو بندازم رو پام و آهنگ گوش بدم یا با آیفونم ور برم! میتونم ساعت ها برم سایت دانشکده ی علوم و باسرعت زیاد فیلم هایی که میخواستم رو دانلود کنم! میتونم برم بوفه و همزمان با خوردن یه کیک به فردا فکر کنم! میتونم با حامد و کامی آشتی کنم و مثل سابق باهاشون برم بیرون و مغازه های لباس رو ببینیم و بریم کافی شاپ و به یه نوشیدنی خوشمزه دعوتشون کنم و خوش بگذرونیم! واسه من همیشه و همه جا کاری هست که بخوام تو تنهاییم انجام بدم! دلیل اینکه همیشه باهات بودم و دوست نداشتم ازهم واسه چند دقیقه هم جدا شیم، چند پاراگراف بالاتر توضیح دادم...!
من هیچ موقع به سرنوشت بد اعتقاد نداشتم! فکر کنم این بار تعبیر تو از پست اول من بد بوده و جور دیگه ای ازش برداشت کردی! گفتم که اگه تو باهام باشی، باهم دیگه رویاهای مشترکمون رو میسازیم و زندگیمون پر از عشق و احساس و خوشبختی میشه! و اگه تو نباشی دیگه تو زندگیم عشقی نمیشه و اون رویاهای مشترک از بین میرن و رویاهای تنهاییم فقط باقی می مونن! ولی سرنوشتم بد نمیشه! هرگز هم بد نخواهد شد! مطمئنم که سرنوشت من اونقدر خوب خواهد بود که خیلیا حسرت داشتن زندگی منو خواهند خورد! با اعتماد به نفس کامل میگم که خوشبختی در انتظارمه حتی اگه تو جنگل تاریک تنهایی ها باشه! خیلی از آدم ها هستن و با اینکه تنهان (تنهایی رو به جنگل تاریک تشبیه کرده بودم نه سرنوشتم رو) خیلی هم خوشبختن و از زندگی هم لذت میبرن! اگه تو توی زندگی من باشی، هر دو باهم به اوج خوشبختی میرسیم چون هرکدوم یه خوبی هایی داریم که اگه این خوبی ها کنار هم باشن، نهایت خوشبختی رو تجربه میکنیم و بهترین زندگی رو در کنار هم میسازیم! خوشبختی در انتظارمه ولی با وجود تو این خوشبختی چندبرابر میشه و آینده هم زیباتر میشه! حالا میل خودته، میتونی تو خوشبختی من سهیم باشی و هر دو باهم به بهترین های زندگی برسیم یا یه راه دیگه رو انتخاب کنی!
قانون جذب و انرژی مثبت به نظر من، همون فکرای مثبتیه که تو ذهنمونه و باعث میشه بیشتر تلاش کنیم واسه بدست آوردن چیزی که میخوایم! قانون جذب و انرژی مثبت تو ذهن ما آدما هستن ولی تو واقعیت، کارایی که میکنیم نتیجه رو تعیین میکنن! قانون جذب یا همون افکار مثبت فقط ابزاری هستن واسه مثبت کردن نتیجه ی کارمون! من اوایل با مثبت فکر کردن و ناامید نشدن تو رو بدست آوردم! حالا اسم اینو میتوی بذاری قانون جذب یا هرچی که میخوای! تو با بدرفتاری و افکار منفیه این روزات، خودت باعث شدی این دافعه به وجود بیاد! حالا اگه خودتم بخوای میتونی منطقی فکر کنی و با حرفایی که من زدم و تصمیمایی که گرفتیم، دوباره همه چی رو مثبت کنی و بهترین تصمیم رو بگیری! حالا دیگه نوبته توئه که استارت قانون جذبت رو بزنی!
و اما در مورد آینده، همه ی تصمیماتی که الان گرفته میشه تو آینده هم تاثیر میذاره! من بارها گفتم و بازم میگم که من فقط خوشحالیه تو رو میخوام و به هیچ عنوان هم نمیگم که با دوستتات نباش! بالاتر به اندازه ی کافی توضیح دادم! تو آینده هم تو میتونی با دوستات (فقط مثبت هاش) باشی و مهمونی (مهمونی های مجاز!!) های دوستانه رو هرچقدر دلت خواست بری و مهمون هم دعوت کنی، من خودم عاشق مهمونی هستم! این چیزا رو من تعیین نمیکنم و خودت تصمیم میگیری چی کار کنی! اون موقع دیگه تو بزرگتر و با تجربه تر و پخته تر هم شدی و فرق خوب و بد رو بیشتر از الان میفهمی و خودت تصمیم میگیری و من شاید فقط بعضی جاها راهنماییت کنم تا خدای نکرده اشتباهی نکنی!