تو این یک سالی و چند ماهی که باهم بودیم آلیس زیاد اهل فشن کردن و تیپ زدن نبود و با تیپی معمولی همیشه ظاهر میشد. آلیس دختر خیلی زیبا و خوشگلی هست. یه مانکن به تمام معنا و دوست داشتنی. با همون تیپ معمولی که میزد هم کلی نگاه ها بهش بود. چون یک سال و چند ماه، من آلیس رو فقط با اون تیپ دیده بودم و دوسش داشتم، دیدن آلیس با یه تیپ فشن و خیلی مد روز و آرایش کرده برام خیلی عجیب و ناآشناست.

یکی دو هفته ای میشه که آلیس دیگه اون تیپ معمولی رو کنار گذاشته و به یکی از فشنترین دخترای شهر تبدیل شده. فوق العاده تغییر کرده و اونقدر خوشگلتر و خوشتیپتر شده که وقتی پیشش میشینم یا نگاش میکنم خجالت میکشم. انگار یه دختر غریبه (یه بازیگر خوشگل فیلم های هالیوودی) کنارم نشسته و منم از خجالت نمیتونم نگاش کنم. تیپ جدیدش خیلی بهش میاد و هرروز با تیپ های جدیدی که میزنه، داره بهم ثابت میشه که آلیس هر تیپی بزنه خوشگل و دوست داشتنی هست.

ولی... ما تو یه شهری زندگی میکنیم که پر از اوباش و مزاحمای نوامیس هست و حتی مزاحم دخترای چادری هم میشن چه برسه به یه دختر ناز و فشن و خوشگل. علاوه بر اینکه من خودم هنوز به این تیپ جدیدش عادت نکردم، موردی که آزارم میده همین وجود مزاحماست. چون من و آلیس هنوز نامزد نشدیم و نمیتونم آزادانه تو خیابون یا هرجای دیگه کنار هم باشیم و باید آلیس تنها به خونه برگرده، همش فکرم پیش آلیس می مونه و همش نگران این میشم که نکنه کسی مزاحمش بشه، نکنه کسی اذیتش کنه،... . و این فکرا آزارم میدن، چون اصلا طاقت اینو ندارم که کسی مزاحم آلیس بشه و اعصاب آلیس رو خورد کنه. میدونم تیپ جدید آلیس باعث راحتیشه و باعث میشه تو این هوای گرم، زیاد گرمش نشه ولی مشکلی که هست جنبه نداشتنه مردم شهر ماست.

من اصلا به خودم اجازه نمیدم که بخوام به آلیس بگم چه بپوشه یا چه تیپی بزنه و معتقدم هیچ انسانی حق تصمیم گیری راجع به بعضی از اختیارات انسان رو نداره. و حرفایی هم که در مورد تیپ و وضع ظاهری به آلیس میگم در حد حرفای دوستانه و گفتگوهای مشترکه و اصلا دوست ندارم حرفام رو به کرسی بنشونم.

دیروز که آلیس باز یه تیپ فشن و هات زده بود، وقتی تو خیابون کنارش راه میرفتم واقعا حس خوبی داشتم، چون همه تو کف مونده بودن و فکر کنم بدجوری بهم حسودی میکردن که عشقم همچین مانکن خوشتیپ و خوشگلیه ولی حیف که زیاد نشد باهم باشیم و بعدش دوباره من فکرم پیش آلیس موند و تا رسیدن آلیس به خونشون نگرانش بودم ...

ای کاش زودتر این چند ماه بگذره و نامزد شیم و خیالمون راحت راحت شه...