امسال نمایشگاه کتاب اسلن کیف نداشت هیچ خیلیم بد گذشت!

البته به جز روز اول که خیلی خوش گذشت و حسابی به هم چسبیدیم و همو بغل کردیم!

از روز دوم کم کم دلمون واسه هم تنگ شد و چون وروجک هم مهمون بود و حسابی سرش شلوغ بود حسابی کلافه شده بودم! روز دوم قهر کردیم و ۲ساعت بعدش آشتی کردیم!

تصمیم گرفتیم ۱روز بیشتر بمونیم و با عمه ریزه ی وروجک و شوهرش و دختر کوچولوی ۹ماهه ش رفتیم پارک ارم! خوش گذشت!

۴شنبه هم که برگشتیم ولی هی هر۲مون حس دعوا داشتیم و تا زنجان با هم بحث کردیم البته قهر نکردیما! ۵شنبه قهر کردیم و باز آشتی کردیم. خلاصه بعد از ماه ها ثبات و بی قهری خودمونم کلی تعجب کردیم از این رفتارا و تصمیم گرفتیم دیگه هیچ وقته هیچ وقته هیچ وقت جدا نریم مسافرت!

دیروز پس از روز ها انتظار پول وروجک اومد تو حسابش و به پیشنهاد من پا روی آرزوهاش واسه تیونینگ ماشین گذاشت و باهم رفتیم حلقه ی نومزدی و ۱چیزای دیگه رو خریدیم!

قراره فردا بره دنبال کارورزیش و اگه جور شه ایشا... ۱هفته ی دیگه بیان خاستگاری و لی لی لییییی!

واسمون دعا کنین!