پاداش همه ی دوری ها و سختی ها!
اون موقع ها وقتی بهم گفت که قرار نیست دیگه مثل سال پیش هرروز همدیگه رو تو پارک ببینیم و باید درس بخونم کلی خورد تو ذوقم ولی میدونستم آخرش خوب میشه! وقتی پاییز بهم گفت که اون ترم رو مرخصی گرفته و قرار نیست باهام بیاد دانشگاه، منم امیدم رو واسه رفتن به دانشگاه از دست دادم ولی واسه رسیدن به آلیس و رفتن به سر کار مجبور بودم تنهایی برم، با اینکه سخت بود ولی میدونستم آخرش خوب میشه! منم مثل خود آلیس صبر رو پیشه کردم و منتظر نتیجه اش موندم! با اینکه دوری ازش سخت بود ولی مطمئن بودم که این صبر آخرش کار خودش رو میکنه و طوری خوشحالمون میکنه که مزه ی اون سختی ها تبدیل به مزه ی شیرین موفقیت و شادی میشه!
هفته ها و ماه ها درس خوندن و شب بیداری و سختی دوری رو تحمل کردن بالاخره نتیجه داد و همونطور که پیش بینی میکردم که آخرش خوب میشه، همینطور هم شد و آلیس همه رو، روسفید کرد. من، خونوادش، دوستای نزدیکش، استادای دانشگاه، همکلاسیاش، ...! آلیس تونس تو کنکور کارشناسی ارشد که دیشب نتایجش رو دادن، بالاترین رتبه رو بین همه ی شرکت کننده ها تو رشته اش بیاره و اول بشــــه!!!
یه رتبه ی دیگه به همه ی مقام های اولی که آلیس داشت اضافه شد! آلیس تو اخلاق اول بود. تو هوش و ذکاوت اول بود. تو هیجان و شور و شوق اول بود. تو انرژی مثبت اول بود. تو مهربونی اول بود. تو عاشقی اول بود. تو کلاس شاگرد اول بود. و حالا تو کنکور ارشد اول شد! دختر رویایی که دنبالش بودم حالا واسم شده فراتر از یک رویا!!! همه ی خوبی ها + همه ی صفات عالی و تکامل یافته جمع شده تو آلیس! جدیدا حتی وقتی باهاش حرف میزنم خجالت میکشم چون واقعا کم میارم در مقابلش چی باید بگم و ترجیح میدم سکوت کنم و به حرفای قشنگی که در مورد حال و آینده میزنه گوش کنم و با تن صدای بچه گونش و شور و هیجانی که از خودش نشون میده و آینده نگری و هوشی که تو حرفاش موج میزنه غرق حرفاش بشم! جدیدا فهمیدم که خیلی از مواقع سکوت بهترین حرکتی که میتونم در مقابل این دختر انجام بدم!...
آلیس کوچولوی من، اثبات دوباره ی تک بودنت رو بهت تبریک میگم...